03/09/1403  
 
۱۳۹۰/۱۲/۲۲ ۰۹:۱۸
طبقه بندی: فرهنگ و جامعه
چچ
نقش کلیدی فرهنگ در تحقق طرح‌های نوآورانه

یادداشتی از سلامه پروین

نقش کلیدی فرهنگ در تحقق طرح‌های نوآورانه

مهم‌ترین شاخص در پیشرفت شرکت‌ها و صنایع را می‌توان فرهنگ و نوآوری و ایجاد ارتباط راهبردی بین آنها عنوان کرد. عواملی که سبب نوآوری حقیقی در شرکت‌ها شده و آنها را به شرکت‌هایی نوآور تبدیل می‌کند عبارت است از: داشتن استراتژی متمرکز مبتنی بر خلاقیت و نوآوری، داشتن استراتژی تجاری موفق، اشراف کامل به نیازهای مشتری، ذکاوت، هوشمندی و استعداد و در اختیار داشتن مجموعه‌ای از قابلیت‌ها برای اجرای موفق طرح‌های جدید و نو. اما در این میان، مساله «فرهنگ شرکت‌ها» تاثیر متمایز و برجسته در موفقیت نوآوری‌های شرکت‌ها محسوب می‌شود.

 هر شرکت به خودی خود دارای یک‌سری الگوهای رفتاری، احساسی و اعتقادی است که همگی به هم مرتبط هستند. طبق نظرسنجی و مطالعه‌ای که به تازگی انجام و نتایج آن منتشر شده، نیمی از شرکت‌ها معتقدند فرهنگی در شرکت آنها حکمفرماست که کاملا از استراتژی نوآوری آنها پشتیبانی می‌کند و نیمی دیگر هم نظری برخلاف نظر گروه اول داشته‌اند. در این میان برخی شرکت‌ها «عملکرد بهینه و عالی محصول و خدمات» و «کیفیت بالای محصولات» را اهداف برتر راهبردی خود عنوان کرده‌اند. دو دیدگاه بسیار مهم در میان شرکت‌ها «داشتن شناخت عمیق از تجربیات مشتریان» و «داشتن احساس غرور و افتخار از عرضه چنین محصولات و خدماتی» است. استراتژی خاصی که یک شرکت به کار می‌گیرد تنها در صورتی موفق عمل خواهد کرد که تحت پشتیبانی نگرش‌های فرهنگی مناسب قرار گیرد. در حقیقت می‌توان گفت شرکت‌هایی که استراتژی‌های نوآورانه آنها هماهنگی بسیار بالایی با فرهنگ آنها دارد، 30درصد بیش از سایرین از رشد ارزش تجاری بالاتر برخوردار بوده و 17درصد بیش از شرکت‌های دارای هماهنگی کمتر میان فرهنگ و استراتژی سودآوری داشته‌اند. شرکت‌هایی که اهداف راهبردی شفافی داشته و فرهنگ‌های آنها حامی اهداف آنان است، مزایای بسیار زیادی به دست می‌آورند. یکی از استراتژی‌های نوآورانه، که توسط برخی شرکت‌ها به کار گرفته می‌شود، یک استراتژی است با عنوان «نوآوری برآمده از نیاز و خواست مشتریان». این استراتژی در حقیقت به این معناست که با برقراری ارتباطات تنگاتنگ و نزدیک با مشتریان می‌توان به نیازهای نهفته آنها پی برد و سپس با توجه به قابلیت‌ها و توان شرکت، به روشی منحصر به فرد و موفق به این نیازها پاسخ گفت. در این استراتژی، فرهنگ نقشی بسیار مهم ایفا می‌کند. «عملکرد نوآورانه نامناسب و ناکارآمد، اغلب در اثر عدم وجود ایده‌ها یا اهداف خاص رخ نمی‌دهد بلکه آنچه سبب عملکرد ضعیف خلاقانه می‌شود، عدم وجود ساختار مورد نیاز برای تخصیص کارآمد منابع به بحث نوآوری است. به عبارت دیگر، علت این ناکارآمدی در عملکرد عدم وجود خواست و میل قلبی برای ایجاد یک استراتژی مناسب برای تطبیق و توازن نیازهای امروز شرکت با نیازهای آن در آینده است.» آنچه می‌تواند سبب موفقیت شرکت‌ها شود، ایجاد توازن میان تمرکز بر مشتریان و نیازهای آنان و دستیابی به فهمی دقیق و کامل از بازار است. در حال حاضر، شناخت نیازهای مشتریان تنها وظیفه محققان بخش تجارت نیست، بلکه همه بخش‌هایی که با مشتریان تعامل دارند باید مبادرت به انجام چنین کارهایی کنند. اما در این میان، آنچه سبب جریان داشتن فعالیت‌ها در یک شرکت می‌شود، فرهنگ است. نوآوری به خودی خود همیشه یک نقطه قوت است، اما در شرایطی که بتواند نیازهای مشتریان را پاسخ داده و بر مسایلی متمرکز شود که فرهنگ آن شرکت بر آنها تکیه کرده است، مدل جویندگان بازار در صورتی که به درستی اجرا شود گرچه سخت‌ترین مدل برای اجرا و اعمال است، اما تمایز بسیار زیادی ایجاد کرده و سبب افزایش ارزش تجاری و سودآوری می‌شود. علت این امر این است که با بهره‌گیری از این مدل می‌توان با درک عمیق و صحیح از نیاز مشتریان، محصولاتی را برای نخستین بار وارد بازار کرد که تا به حال به مشتریان عرضه نشده ولی در عین حال جزو نیازهای آنان است. شرکت‌هایی که به دنبال کسب موفقیت در تولید محصولات و عرضه خدمات و سودآور بودن هستند باید چنین بیندیشند که فرهنگ شرکت آنها فقط پشتیبان طرح‌های نوآورانه نیست، بلکه سبب تسریع عملکرد و طرح‌های اجرایی آنها نیز می‌شود. پس تغییر دیدگاه نسبت به فرهنگ شرکت‌ها، شاخص بسیار مهمی به شمار می‌رود. برای نیل به این هدف و حاکم کردن چنین دیدگاهی شرکت‌ها نخست باید اطمینان پیدا کنند که استراتژی نوآوری به صورت کاملا واضح و شفاف ایجاد شده است و در تدوین آن تمامی سطوح مختلف سازمان مورد نظر و فعالیت‌های آنان در نظر گرفته شده است. سپس در وهله بعد باید به ایجاد رابطه‌ای تنگاتنگ میان جامعه فنی با مدیران ارشد پرداخته و جایگاهی اجرایی برای مدیران فنی تعریف کرده و آنها را با این موقعیت آشنا کنند. در نهایت، باید اطمینان حاصل کنند که دستور کار مبتنی بر طرح نوآوری به گونه‌ای مناسب به یک طرح اجرایی ملموس تبدیل می‌شود و به ضمیمه آن فهرست متمرکز مختصری از قابلیت‌هایی که امکان ابقای شرکت در بازار را فراهم می‌کند، ارایه می‌شود. هر چه ارتباط میان استراتژی، فرهنگ و نوآوری بیشتر و نزدیک‌تر باشد، شرکت از توان و قدرت بیشتری در انتقال هزینه‌های صرف‌شده برای نوآوری به نتایج بازار و کسب نتایج مالی مثبت در درازمدت برخوردار خواهد بود.
منبع:
آدرس کوتاه شده: